مرد ثروتمندی
10 فروردین 1395 توسط فاطمه مير شمسي
مرد ثروتمندی بود که غلام بدی داشت.
می گفت:این غلام را دوست ندارم،به حرف من گوش نمی دهد.
یک روز برایش خبر آوردند چرا نشسته ای عده ای دارند غلام تو را می زنند.
با عجله آمد و از غلام بدش دفاع کرد،
گفتند:تو که می گفتی بد است چرا رفتی و از او دفاع کردی؟
گفت:با همه بدی اش منسوب به من است.
مال من است.
غلام من است آبروی او آبروی من است…
یا صاحب الزمان…
مهدی جان همه ما آلوده ایم ولی منسوب به شماییم،رعیت شماییم
دعایمان کنید که با اعمالمان زینت شما باشیم
اللهم عجل لولیک الفرج…
***
کارم شدست این که فقط جست و جو کنم
فکری به حال بغض میان گلو کنم
یک گوشه چشم هم به من دل شکسته کن
میخواهم از فرات نگاهت وضو کنم…